۱۳۸۹/۱۱/۲۳

کیهان به گل آغا تغییر نام داد !


بدون شرح !

چرا با راهپیمایی روز 25 بهمن مخالفت می‌کنم ؟


آری. بنده نیزاز خانه بیرون نخواهم رفت. اما این پای از خانه بیرون ننهادن آن چنان که برخی از دوستان در مسنجر و دایرکت و … لطف کرده و بنده را به دلیل آن نواخته‌اند. لجبازی با میرحسین موسوی و جنبش ” خرد جمعی توحیدی ” وی نیست. زیرا اگر باور می‌کردم که او به راستی خواهان شکل دیگری از حکومت است، هر چند که آن شیوه در سخن و تئوری ناشناخته و ناپیدا می‌بود در کنارش می‌ماندم. در کنارش می‌ماندم اگر بر سر همان جنبش ” خرد جمعی توحیدی “ خود مردانه مقاومت می‌کرد. می‌شد یاورش بود و به رسم حمایت از شجاعت که سنت دیرپای جهان است،که فارغ از اندیشه شجاعان در کنارشان می‌مانند و یاور اندیشه‌اشان می‌شوند. در کنارش می‌ماندم و یاور اندیشه‌اش می‌شدم. حال آنکه وی در پس پرده و طوطی صفت آنچه استاد عمل گفت بگو، می‌گوید.
برای روشنتر شدن آنچه که می‌خوام بگویم ابتدا باید فضایی را که در آن قرار داریم را شرح بدهم تا بدانیم که در  چه هوایی نفس می‌کشیم و آیا این هوای مورد استنشاق، برای رسیدن به پندار ذهنی ما ممد حیات یا مخرب ذات !
موسوی به دنبال دگرگون کردن ساختار نیست. نه به صورت هدف گذاری کوتاه مدت با عملیات پارتیزانی در خیابان و نه به صورت بلند مدت با بستر سازی و روشن کردن فضای تاریکخانه مشکلات کشور و ریشه‌های آن برای اذهان عامه مردم. این حقیقت مسلمی است که خود وی نیز به کرات و با شفافیت تمام به آن اذعان نموده و بر آن پای فشرده.
برهان ما برای فهم این مطلب، سخنان وی و تاکید همیشگی اش بر بازگشت به آن چیزی است که وی ” دوران طلایی امام ” می‌خواند. و مگر غیر از این است که برای پذیرش و بازسازی دوران خمینی باید بر همین قانون اساسی و همین ساز و کاری که موجود است گردن نهاد با این تفاوت که به جای علی، ولی بر مسند ولایت بنشیند ؟ من از دوستان خودم می‌پرسم آیا شما و سایر مردم به جد در پی دستیابی به چنین هدفی هستید ؟ …. پیش از این نیز گفته‌ام برای رسیدن به این هدف نیازی به هزینه کردن بسیار و ریخته شدن خون جوانان کشورم نیست. چند سالی صبر کنید طبیعت خودبخود این مهم را برای شما به انجام خواهد رساند.
اینکه می‌گویم میرحسین به دنبال دگرگونی از راه علمیات خیابانی برای به دست آوردن قدرت و تغییر صدر حکومت نیست هم فکر می‌کنم برای همگان روشن باشد. زیرا با توجه به آنچه که در سال و در روزهای التهاب پس از انتصابات گذشت بر آن دسته از دوستانی که این مطلب در پیش چشمشان آشکار نبود نیز آشکار گشت که این گروه عرض خود می‌برد و زحمت ما می‌دارند.
نگاه کنید به بیاینه ها و نوشته ها‌ و گفته‌های آقایان پس از هر خیزش مردمی و خون‌های ریخته شده کسی به آزادی خواهی مردم، شعارهای ایشان و مطالباتشان توجه نمی‌کند. در عوض از خون هر کشته و هر فریاد از گلو رها شده بی آنکه به دلیل بذل خون و چرایی فریاد توجه کنند و حرفی از آن به میان اورند. متذکر می‌شدند که این رویدادها نتیجه راهبری نادرست ان کسی که بر منسد اعلی قدرت تکیه زده است.
تو گویی کورند که این خون بر پای نهال خرد جمعی تو و قانون اساسی سردرگمت نمی‌ریزد و آنچه را با جاری گشتن خویش بر سطح خیابان می‌شوید. تاریکی پنداری بود که دو گروه حکومت را روبروی هم در نظر گرفته و می‌پنداشت که شاید راست بگویند که ” ایران برای همه ایرانیان ” است.
و تو گویی که کرند که نوای حق جویی و مطالبات مردم را نمی‌شنوند. خود گفتند که این برخورد با مردم حتا در مقایسه با دوران رژیم گذشته و در همه جهان بی سابقه بوده است و با این وجود نشنیدند که ملتی که در زیر بارش گلوله و اندود گاز وضربالت باتوم فریاد می‌زد: نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، آقای موسوی آیا در هیچ کجای دوران طلایی خمینی چنین شعاری پذیرفته است ؟ آقای کروبی شما نشنیدید که مردم فریاد می‌زدند استقلال آزادی جمهوری ایرانی ؟ آیا این با رویکرد شما که مبتی بر قانون اساسی کشور است در یک راستا تعریف می‌شود ؟
بیراه هم نگویم. چرا انگار شنیدند و گفتند که شنیدیم. اما باز هم گفتند که این شعارها مطرح می‌شود چون نفر نخست بی کفایت است ؟ آقایان آیا درک این مطلب تا این حد سخت است که در دامنه این شعارها نه تو می گنجی و نه آن ؟
نه درک این مطلب برای ایشان سخت نیست. اما حلاوتی را در ذهن دارند که بسیار شیرین است و می‌خواهند خاطره  آن حلاوت را در تاریخ این مملکت تکرار کنند تا شاید لقمه امروزشان را به جای فرو دادن با شهد شیرین خاطرات دیروز با نوشین دستاوردی فرو دهند که چیزی نیست جز به سرقت بردن دوباره نوای حق خواهی مردم. همان چیزی که در سی و یک سال پیش اتفاق افتاد و ما اکنون بر سفره خاکستری رنگ و خاکستر نشانش نشسته‌ایم.
و اگر حس کنند که چنین نخواهد شد و عنقریب است که چنان کار از دست برون رود که نه از تاک نشانی باقی بماند و نه از تاک نشان. دست از مبارزه فرو شسته و به لاک خود روند تا زمانی دیگر و موقعیتی مناسب تا شاید دست روزگار آنطور بچرخاند که اینان بتوانند بکنند آنچه که در دل دارند. همچنان که عصر روز ششم دی ماه سال 1388 ( روز عاشورا ) به این نتیجه رسیدند و از آن پس به گوشه‌ای خزیده و گفتند که صلاح نیست که خون مردم کشور بر زمین ریخته شود. تو گویی که تا دیروز آنچه دیروز از رگهای مردم کشور بر بستر حق جوییشان جاری می‌شده آب بوده است، نه خون !
و آن ز پس حتا بیانیه‌های نیم بندشان هم در راستای آنکه مباد کسی را به هیجان آورد. از آنچه که بود بی خاصیت تر شد چنان صدای یاران خویش را که هنوز تفی در رگهایشان جاری و کم درایتی داشتند که چرا چون شده است به درآورد.
و این خیانت به مردم تا آنجا گسترش یافت که بهترین فرصت را برای شور بخشیدن به حرکت مردم را در آغاز سال جدید با شعار صبر و استقامت سوزاندند و این دومین خیانت ایشان به مردم پس از سرافکندگی 22 بهمن سال 1388 بود که در پشت پرده به ارباب حکومت، آرمان مردم را فروختند. و چنان گفتند که سال، سال صبر و استقامت است که کسانیکه هنوز در دل چپره ایران زمین بر ایشان گمان نیکو داشتند، اندیشیدند که این صبر و استقامت باید دلیلی را در جوار داشته باشد و باید صبر نمود تا دید که بازیگر سیاست چه نقشی را در ذهن ترسیم کرده و باید دید که به موقع چه بازی خواهد که انگیزد. و سالی گذشت و جز نعش یاران را بر دار و روی زمین ندید و دریافت که این صبر استقامت نه برای راه نو که باید بر داغ عزیزانش کند که یا چون پزشک کهریزک سر به نیست شدند و یا چون دیگران با نقشی از گلوله و ترور نشان بر زمین غلتیدند و یا آنکه بر فراز دار رقصیدند.
و چرا او گفت باید صبر نمود. چون، پس از آن 22 سرافکندگی که نقش خیانتش تا ابد بر تارک ایشان سیاه خواهد بود، مردم مانند گذشته بدون اینکه کسی در صدد راهبری و برنامه ریزی تفرقه افکن در بین ایشان باشد و با توجه به اشتراکات ذهنی و تاریخی خویش و آنچه که در ذهن بهم یکدیگر پیوندشان می‌داد در چهارشنبه آخر سال به نوعی متفاوت صدای خود را به گوش همه حاکمان از هر گروه و دسته و پنداری رساندند که نفی همگی شان با هم بود. و باید که کسی در این میانه سکان هدایت این موج جدید را به عهده می‌گرفت تا از راه به بیراهه کشاندش تا اکنون که صخره‌ایی را در پیش روی نمی‌یافت که یارای مقاومت داشته باشد چنان بگرداندش که به دامان اقیانوس باز گردد.
و اینها گذشت تا اکنون رسیده‌ایم به درخواست راهپیمایی حضرات برای 25 روز بهمن و باید دید که چرا آقایان اکنون به فکر بیرون رفتن از خانه افتاده‌اند ؟ و در این فکرند که از خانه همان کسانی را بیرون بکشند که خود به لطایف الحیل سرخورده و مجروح راهی خانه‌هایشان کرده اند.
از میانه دوم سال 1389 شاهد اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها از سوی حکومت هستیم. اجرای این طرح آنچنان که در رسانه‌های تحت اختیار و تربیون‌های رسمی حکومت گفته می‌شود آسان نیست و نخواهد بود و حکومت به درستی خود را برای مقابله با رویدادهای ناشی از اجرای این طرح آماده کرده است. که نشانه‌اش را می‌توان در جو امنیتی و پلیسی یکی دو شب قبل از اجرای این طرح و چند روز پس از آن در سطح کشور به یاد آورد. اما بر خلاف پیش بینی حکومت در فاز نخست اجرای این طرح همانگونه که بسیاری از خبرگان چپره شناسی در این باره سخن رانده بودند، حادثه‌ایی رخ نداد و این به مذاق حکومت خوش نیامد. زیرا اگر در فاز اول اجرای طرح صدایی بر می‌خاست. می توانست با چسباندنش به رویدادهای سال گذشته و یا هزار انگ دیگر با قدرت تمام و نشان دادن ضرب شصتی کثال زدنی آن نوا را خاموش و اجرای طرح و ادامه بی دردسر حکومت را بدون در پیش داشتن چالش خاصی نوید بخشد. اما این نشد.
از بخت بد حکومت روزهای سخت طرح هدفمند کردن یارانه‌ها که در هر نفس التهاب چپره را بیشتر می‌کند و شامه چپره شناسان را نوید رویدادی دیگر می‌دهد، مصادف شد با خیزش کشورهای عربی و خاورمیانه که هر روز که می‌گذرد نوایی از پشت نوای دیگر بر می‌خیزد و دیکتاتوری را از پشت دیکتاتور دیگر به هراس می‌اندازد و تا اینجای کار این نوای دیکتاتور کش از اردوی دیکتاتورهای جهان سومی دو شکار برگرفته و دندان تیز کرده است تا باقی را نیز به سرنوشت ایشان نزدیک سازد و این خود بر التهاب این روزهای چپره ایران زمین افزوده است. و حکومت باید که بر این هول عظیم چاره‌ایی پیدا کند. و چه بهتر که این نوا به جای نوای اقتصادی و نداری و فشار بی حد نوای آزادی خواهی باشد که تجربه نشان داده است نمی‌تواند همه بخش‌ها و اقشار چپره را درگیر خود کند. پس باید تا پیش از آنکه نوای فشار اقتصادی بلند شود و با نوای آزادی خواهی مانده از دیروز به هم آمیزد. با حیلتی بخشی از چپره را که هنوز داغ سال گذشته را بر دل دارند و هوایشان در سر هوای خاورمیانه دیکتاتور افکن شده است. به میانه کار زار کشید و با اهرمی کوبنده از میدان به درش کرد.
این ایجاد تهدید حکومت برای خود پیش از کسب فرصتی مثال زدنی برای آزادی خواهان که برای نخستین بار در تمامی سه دهه انقلاب می‌توانند تمامی نواهای مخالف را گرد خود آورند. فرصتی بسیار مطلوب را فراهم خواهد کرد تا آزادی خواهان را سرخورده از همراهی نکردن بخش‌های مختلف چپره ایران زمین تا سالیان دراز از میدان مبارزه بیرون برد و مغز متفکر هدایت کننده جریانات احتمالی را از بازوهای آن جدا کند.
از دیگر سو آن بخش از چپره ایران زمین که نوایشان نوای خرد شدن استخوان است با دیدن آنچه که بر قشر آزادی خواه گذشته عبرت خواهد نمود و برای آنکه بیش از پیش درگیر فشارهای مختلف برای کسب معاش و نان شب نشود به همانی تن خواهد داد دوباره که دیروز و امروز داده است و اینچنین حکومت از گذری سخت عبور خواهد کرد.
و اکنون بسیاری دریافته‌اند دریافته‌اند که اگر راه ایشان را به سوی هدف مطلوب چاره‌ایی یافت نمی‌شود که نه در خود که باید در آنانی بیابند که امروز شریک دزدند و دیروز رفیق قافله.

۱۳۸۹/۱۱/۱۵

خطیب جمعه این هفته : ولایت مطلقه دروغ !



نمونه ای از شعار هایی که ولی اشاره کرد در مصر مردم می گفتند .


بهلول فهمید : طبق فرمایشات ایشان  مردم مصر براینکه مبارک با اسرائیل و امریکا رابطه خوبی داشت قیام کردند و شعارشان الموت اسرائیل و الموت امریکا بود !

همچنین بهلول گفت : تمام تظاهرات مصر را مشاهده می کردی چنین چیزی وجود نداشت ... ولی وقتی این قدر به راحتی دروغ بگوید از مریدان چه انتظاری هست ؟!


۱۳۸۹/۱۱/۰۹

چه آدم های احمقی ، وقتی حکومت با الله اکبر سرنگون می شود این کار ها چیست ؟

تظاهرات و ناآرامی در مصر
درگیریهای شبانه (AfP)
تظاهرات و ناآرامی در مصر
درگیریهای شبانه (AfP)
تظاهرات و ناآرامی در مصر
درگیریهای شبانه (AfP)

چه آدم های احمقی ، وقتی حکومت با الله اکبر سرنگون می شود این کار ها چیست ؟/ درگیری های شبانه در مصر

۱۳۸۹/۰۹/۰۸

سه انفجار تروریستی تو تهران رخ داده 4 نفر مردن صدر اخبار سخنان رهبری در مورد همبستگی لبنان هست ! مملکته داریم ؟

سه انفجار تروریستی تو تهران رخ داده 4 نفر مردن صدر اخبار سخنان رهبری در مورد همبستگی لبنان هست ! مملکته داریم ؟

۱۳۸۹/۰۹/۰۳

من ، تو ، یک جامعه در مقابل نام آزادی ! ( نقدی بر بالاترین )

بعد از مدتها که قلمم در حال خاک خوردن بود به پیشنهاد دوستی گرامی عزم خودم را جذم کردم و با غبار گیری ذهن خودم سعی کردم تا روحی دوباره به آن ببخشم و بعد از مدت ها مطلبی به نسبت تاثیر گذار بنویسم ، خلاصه کلام اگر در طول خواندن این متن دچار سردرگمی گشتید به بزرگی خود ببخشیدالبته به شرطی که تا آخر مطالعه نمایید !

مقدمه :
امروزه در بین ما ایرانیان دنیای مجازی و اینترنت همچنین وبلاگ نویسی جایگاه تازه و مهم تری نسبت به چند سال گذشته پیداکرده است ، به طوری که روزانه شاهد انتشار مطالب ، مفاهیم و عقاید گوناگونی در سطوح و مبناهای مختلف می باشیم و اکثریت کسانی که به نوعی  صاحب اندیشه هستند این دنیایی مجازی را مکانی مناسب برای انتشار عقاید و نظریات خود یافته اند و از آن برای گسترش تفکرات خود و تاثیر گذاری روی مخاطبین مختلف استفاده می کنند  ، که مسلما تولید این محتوای فکری در گذشته یعنی حدود دوسال پیش به قبل به این صورت رواج نداشت و حتی اگر کسانی بودند که چنین استفاده ای از این محیط بنمایند عموم را مخاطب مباحث مطرح شده ی خود نمی دیند و اکثرا دارای مخاطبین خاص به ویژه هم فکران و همراهان و دوستان خود بودند و کم شاهد حضور مخالفین در مواجهه با نظریات یک نظریه پرداز و یا یک تحلیل گر بودیم بعد از گذشتن از برهه تاریخی و تاثیر گذار بیست و دو خرداد 88 به دلیل ایجاد خفقان شدید در جامعه به صورتی که با مخالفین و حتی افرادی که دارای اندیشه و تفکرات بسیار قابل احترام هم بودند برخورد های شدید و سرکوب های متنوع با تاوانی سنگین برای آنان صورت گرفت .



نقش دنیای مجازی در انتشار عقاید و تفکرات ناگهان بسیار پر رنگتر از گذشته کرد و انتشار عقایدی مختلف و گاه در تضاد با هم که بسیار تعداد آنها زیاد بود جایگاهی ثابت را برای نشر این مطالب می طلبید ؛ خب در این زمان با توجه به شرایط موجود دیگر برای یک نویسنده ، نظریه پرداز و یا تحلیل گر مخاطب خودی به صورت گذشته اهمیتی ندارد نیاز به این موضوع به شدت احساس می شود که آیا من می توانم مخاطبانی که هم نظر با من نیستند را با خودم همراه نمایم ؟ آیا می توانم عقیده و تفکر خود را گسترش دهم ؟ چگونه با مخالفین نظریات خود ارتباط بر قرار‌ کنم ؟ اینجاست که نقش اشتراک گذاری به صورت گسترده مطرح می شود و بسیاری به دنبال مخاطبین متفاوت  برای نظریات خود و به بحث گذاشتن آنها می گردند ، زیرا همان طور که گفتم انتشار عقیده بین خودی ها مثل دادن چراغی به دست فردی نا بینا می باشد ؛ بعد از 22 خرداد نقش شبکه های اجتماعی و سایت های اشتراک گذاری مطالب به شدت پر رنگ گشت و در این نوع سایت ها بود که مطالب مختلفی به کرار توسط مردم و نویسنده ها به نقد و بررسی گذاشته می شد ، این امر موجب شد تا صاحبان اندیشه های متفاوت و مختلف به آنها هجوم آورند تا با استفاده از فضای باز به دور از سانسور و درگیری و خطرات دیگر آزادانه اندیشه خود را به سایر مخاطبین برای نقد و بررسی و همچنین همه گیر نمودن محتوای فکری خود فعالیت نماید ، این موضوع در طول دو سال گذشته باعث شد مصرف کننده گان که به دنبال نظریات مختلف برای رشد فکری خود هستند برای دریافت این سلسله تفکرات نیز به بررسی آنها در این گونه سایت ها بپردازند ، همانگونه که میدانید از نظر بسیاری  نقش این سایت ها بنا به دلایلی که ذکر شد الان بسیار پر رنگ تر از گذشته شده است و نحوه تصمیم گیری آنها در مورد سیاست های مدیریتی خود تاثیرات بسیار زیادی در جامعه مجازی و جامعه واقعی خواهد داشت زیرا به طبع مخاطبین برای اشتراک اندیشه ها و استفاده از آن ها به دنیای مجازی مراجعه می نمایند زیرا در این محیط است که می توانند بدون هیچ دخالت و تحریف و سانسور به تهیه خوراک فکری بپردازند و همین افراد با توجه به تغییرات فکری که برایشان رخ خواهد داد سرنوشت جامعه را چه جوامع کوچک چه  بزرگ را رقم خواهند زد .


طی مقدمه نه چندان کوتاهی در بالا مطالعه کردید و اگر مورد قبول شما بوده  حتما متوجه اهمیت سایت های اشتراک گذاری و سیاست های آنها در رشد فکری جامعه های حقیقی شده اید بنابراین تغییرات مدیریتی و همچینین سیاست های آن در قبال عملکرد کاربران ، تمایلات و حساسیت های آنها بسیار تاثیر گذار می باشد ، به طور کلی نمی شود که مشخص کرد  این سیاست ها از چه خط مشی پیروی می کنند و هدف و مقصود آنها چیست  ولی هر گونه تغییرات به نوعی می تواند نشان دهنده تفکرات سیستم مدیریتی و تمایل مدیریت به سمتی سویی جدا از خنثی بودن باشد چنان چه در حال حاضر شاهد هستیم برخورد ها اینگونه است که سیستم های مدیریتی اینگونه سایت ها هماهنگ با گسترش تغییرات و نگرش های مختلف و سنگینی انواع آنها به طور نامحسوس  به سمت صفحه سنگین تر تمایل پیدا می کنند ، میتوان شواهد این گونه تغییرات را به صورت زیر مشاهده کرد که سیستم در ابتدای راه هماهنگ با گرایش عموم به سمت های مختلف و دور شدن از ایده آلگرایی حتی به شانه خالی کردن از زیر بار تعهدات عرف و حتی خود داری از تعیین خوب و بد می پردازد و از قضاوت در باره ارزشها و پرداختن آشکار به خوب و بد ، ارایه راه حل و راهنمایی و قبول مسئولیت و به طور کلی پذیرش یک عقیده و اتخاذ یک جهت و هدف مشخص در عمل امتناع می ورزد و به واقع گرایی و تجزیه تحلیل موضوع با معیار های مشخص شده و سمبلیک می پردازد زیرا" عقیده " و " تعهد " و"  هدف  " به علم صدمه خواهد زد و آن را در چارچوب های اعتقادی و ارزش های معین محدود می گرداند به این موضوع باعث خواهد شد که عقیده خواص ( خواص به معنای عده ای از عموم ) کنترل سیستم مدیریتی را در بر خواهد گرفت و کاملا مشخص است که اگر اندیشه یک فرد برای مثال یک محقق و تصمیم گیرنده و یا مدیریت سیستم  به سمت و سویی خاص کشیده شود مانند مسلمان و کافر ، آزاد و دیکتاتور طبیعتا نخواهد توانست آزاد باشد و یک تصمیم و یا جستجوی بی غرض نماید و کاملا واضح خواهد بود که بر استدلالی چنین محکم و استوار هیچ ایرادی وارد نخواهد شد و اگر اعتراضی صورت بگیرد با دلایلی مبتنی بر علم و واقعیت خود به خود تبرئه خواهد شد و باعث محبوبیت بیش از پیش مدیریت سیستم می گردد
مسلما در میانه راه اگر مدیریت سیستم برخوردی خلاف گذشته انجام دهد مسائل بسیار زیادی پیرامون تغییرات جدید به وقوع خواهد پیوست و اولین اعتراضات و ایراداتی که بر او وارد شود بسیار تاثیر گذار میگردند زیرا در حال حاضر مدیریت و یا تصمیم گیرنده و محقق مانند گذشته بر پایه عقل و منطق و علم تصمیم گیری نخواهد کرد و عواملی همچون هدف و عقیده یا متعد بود به مسائل گوناگون باعث اسارت فکری وی شده و در تصمیم گیری های او دخالت خواهد کرد و همچنین به دلیل استفاده ننمودن از علم و شانه خالی ننمودن از تعهدات عرف جامعه نمیتواند معترضین را مثل سابق با تکیه بر تصمیمات خود که بر پایه ی علم و منطق و بی طرفی و تعهد نداشتن و مهم نبودن هدف گرفته شده بودند خاموش نماید و خود را تبرئه نماید و الباقی ماجرا که بسیار واضح خواهد بود سرنوشت مدیریتی اینچنین چه خواهد شد
تعاریف مختلفی از مسائلی که به عنوان معیار عقلی محسوب می شوند وجود دارد برای مثال تعاریف بسیار متفاوت و گوناگونی در مورد آزادی و آزادی بیان وجود دارد و همیشه این تعاریف متفاوت مشکل ساز هستند ، من تعریفی از آزادی دارم بدین صورت که شما در انتشار عقاید خود آزاد هستی ! فرد دیگری هم از آزادی همین تعریف را دارد واین یک وجه مشترک خواهد بود در قبال آزادی ولی مسئله ای که در این میان متضاد خواهد بود این است که شما در عقاید هم با هم مشترک هستید ؟ ایا عقایدی یکسان دارید ؟ مسلما به این صورت نخواهد بود این جاست که نقش تصمیم گیرنده یا محقق که در بالا ذکر شده تعیین کنند خواهد بود اگر تصمیم گیرنده در این بین تصمیم گیرنده ای متعد ، معتقد و هدفمند باشد یعنی از تصمیم مورد نظر خود هدفی را دنبال نماید مطمئنا با مشکل مواجه خواهد شد ، در این بین می توان برای تصمیم گیرنده  سه راه کلی تعین کرد یک : تصمیم گیری بر اساس علم ، تصمیم گیری بر اساس تعهد ، عقیده و هدف و تصمیم نگرفتن !!!



در مواردی مانند یک اختلافاتی که بین یک گروه 4-5 نفره به وجود می آید که باید مدیریت شود  اگر تصمیم گیری بر اساس علم یا تصمیم گیری بر اساس تعهد و ... در هر صورت نتیجگیری قابل قبول تر خواهد بود و تصمیم گیرنده نیز به مسئولیت خویش عمل کرده است اما مسئله مهم تصمیم گیری در جوامع بزرگتر همچون سایت های اشتراک گذاری می باشد  که برای مثال همچون سایت بالاترین با بیش از 30 هزار عضو نمادی از یک جامعه مدنی هستند می باشد در این مورد تصمیم گیرنده از نظر نویسنده این مطلب ( من ) می بایست سرنوشت موضوع مورد بحث را به افراد اجتماع بسپارد برای مثال در یک جامعه حقیقی اگر همانند 22 خرداد سال 88 نظریات افراد گوناگون نادیده گرفته شود و یا در مورد دیگری مانند توجه نکردن یا توجه کردن به نظریات و عقیده های دیگر باعث ایجاد تنش و اغتشاش خواهد بود و این عمل یعنی ایجاد تنش نتیجه ای به غیر از تحلیل یافتن مشروعیت تصمیم گیرنده نخواهد داشت چون یا این گروه مورد از نظر خودشان مورد ظلم قرار قرار خواهند گرفت یا گروه دیگر و تصمیم گیرنده نه تنها نتوانسته است کار مثبتی انجام دهد بلکه به مسائل بدتری دامن زده ( پارازیت : ساعت / 3:48 دقیقه بامداد و در حال تلف شدن هستم ) در این مورد هیچگاه این اجازه از طرف دسته هایی مخالف به تصمیم گیرنده داده نخواهد شد که تصمیمی بگیرد و بهترین کار این است که فرد مسئول این اجازه را بدهد که طرفین بخث هم دیگر را با دلایل و مناظره ها و بحث های مختلف کم کم بسنجند و با عقاید یک دیگر اشنا شوند تا بعد از گذشت مدتی که از شناخت طرفین نسبت به هم گذشت دلایل قانع کننده تری برای یکدیگر آورده و تنش و اختلاف به وجود آمده را در یک نقطه مشترک پایان دهند و هر عملی در این بین از سوی مدیریت به ضرر او تمام خواهد شد زیرا این طرفین بحث هستند که وی را به عنوان مرجع انتخاب نموده اند بنابراین اگر تصمیمی گرفته شود باعث دلسرد شدن گروهی از مرجع خواهد شد و اعتبار خود را از دست خواهد داد .

پ.ن : تشکر از سیاوش عزیز بابت تشویق اینجانب برای نوشتن دوباره
پ.ن : مطلب در مورد سیاست های بالاترین می باشد بند به هیچ عنوان به صورت صریح موضع خودم رو عنوان نکردم و شما می توانید با خواندن مطلب موضع من رو متوجه بشید و همین طور خودتان !
پ.ن : بسیار دوست داشتم مسائل مهم تری را در این نوشته مطرح کنم ولی هم در حال خواب الودگی هستم و هم از حوصله خواننده خارج خواهد بود .


موفق باشید - محمود

۱۳۸۹/۰۹/۰۱

268 عدد مسیر سبز ( گرین پث ) و 2 کاربر دیگه ... اختلاس در بالاترین !

روی عکس کلیک شود

آقای گرین پث چرا تقلب کردی ؟ رای های منفی بچه ها کجاس ؟ شیطون 268 تا دعوتنامه از کجا آوردی ؟ اون دو نفر دیگه هم با پارتی بازی لینکت رو سفارش کردی مثبت بدن نه ؟ مهدی میگه مدارکش موجوده ! راسته ؟



پ.ن : عرض پوزش بابت شوخی با سیاوش